دیشب تولد بابا بود. با مامان هماهنگ کردم و رفتم یه کیک کوچولو خریدم و سوپرایزش کردیم. خوب بود. خوشحال شد. عکس گرفتیم. خندیدیم. کیک خوردیم. چند دقیقه بعدش گوشیمو چک کردم دیدم علی پیام داده! سلام خوبی؟ بریم بیرون؟ حوصلم سر رفته. گفتمش باشه. واقعا تعجب کرده بودم. چقدر زود دوباره خودمونی شد. منم با خودم گفتم نیازی نیست خودمو بگیرم و چسی بیام. زود گفتم باشه. (راستش احساس میکنم فهمیده تر شدم) خلاصه رفتیم پارک و نشستیم و باهم صحبت کردیم در مورد اینستا.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت